بیا تو موزیک - Bia2Music

banner ads banner ads banner ads banner ads banner ads
  • مدیر کل
  • یکشنبه 26 آبان 1392
  • 3533 بازدید
  • 1 نظر

مجموعه گلچین نوحه های فوق العاده زیبای ملا باسم کربلایی

 

ظهر عاشورا

 

مجموعه گلچین نوحه های فوق العاده زیبای ملا باسم کربلایی

 

ظهر عاشورا

 

دانلود کل مجموعه در یک فایل فشرده با فرمت zip

 Molla Baasem Karbalaaei.zip 5.3 MB Nov-23-12

 

دانلود نوحه ها به صورت تکی

 Akhaafe Nauofak.mp3 1.5 MB Nov-22-12
 Chera Abbas Dir Kard.mp3 1.2 MB Nov-22-12
 Jarate Donya Alayna.mp3 1.5 MB Nov-22-12
 Lelbokaa.mp3 1.5 MB Nov-22-12

 

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


"دمع زینب" با صدای "ملا باسم کربلائی" مرثیه سرایی زبان حال حضرت زینب(س) برای حضرت ابوالفضل(ع)

 Basem-Abbas.mp3 3.1 MB Nov-14-13


 


شاعر: سید عبدالخالق المحنّه با ترجمه فارسی محمد باقر اسدی    

 

 

 

دمــــع    زیـنـب  عــلــى   زنــــودک

جــمــر یــنـزل ...عـتـب یـحـمـل... عـلـى وعـودک

اشک زینب بر دستانت جاریست

اشک‌ها سرازیر می‌شود... و تو را به خاطر بی‌وفایی به قولت سرزنش می‌کند

یـا بــو  الاحــســاس... کــلام الـنـاس... یـأذیـنـی

عــلــى الــجــفــیـن ...اسـألـک ویـن... دلـیـنـی

ای برادر طعنه‌های مردم مرا می‌آزارد

بر خاک افتاده‌ام و تو را می‌جویم، بگو کجایی

یـاعـبـاس  الاخـت  مـهـیـوبة بخوتها...اذا جار الزمان و راد ذلتها

ای عباس هنگامی که زمانه به خواهر ظلم کند و بخواهد او را خوار کند

برادرش تکیه‌گاهش می‌شود و حرمتش بخاطر آن‌ها نگاه داشته می‌شود

عـجـیبة  إلعدها مثلک تجری دمعتها...على عنادک تشوف عداک ضربتها

عجیب است چطور خواهری که برادری چون تو دارد اشک می‌ریزد

می‌بینی که چطور دشمنان از روی عناد با تو خواهرت را می‌زنند

یــامــن      رایــة     عــلــی     بــیــمــنــاک

خــلــص صـبـری... بـعـد خـدری... اجـیـت انـخـاک

ای کسی که پرچم علی(ع) را به دست داری

دیگر طاقت ندارم به چادر حمله کرده‌اند و من در طلب تو بیرون می‌دوم

یـضـی عـیـنای تعال ویای حاجینی ... على الجفین اسألک وین دلینی

ای نور چشمانم، کنارم بیا و با من سخن بگو... بر خاک افتاده‌ام و تو را می‌جویم، بگو کجایی

اجـه الـسـلّاب یـمی یالغیور افزع...اخت عباس قلته و ما قبل یرجع

ای برادر غیورم، راهزنان دورم را گرفته‌اند، به فریادم برس... به آن‌ها گفتم خواهر عباسم اما از من دور نشدند

ضـحـک  من شاف حالی وشاهد المدمع...یقول على النهر کفالج اتقطع

راهزن این حالم و چشمان پر اشکم را دید و خندید... می‌گوید حامی تو کنار فرات تکه تکه شد

عــلــى  الــشــاطــی  یــلــیــث  الــغــاب

اجــیــت ارکـض ... قـلـب یـنـبـض... ألـم وعـتـاب

ای شیر میدان، کنار فرات آمده‌ام

در جستجوی تو می‌دوم و قلبم از درد و سرزنش می‌تپد

یـا زیـنـب  قال اشوف الحال اعذرینی ... على الجفین اسألک وین دلینی

گفت: زینب جان، حالم را ببین، مرا ببخش.. مرا ببخش... من بر خاک افتاده‌ام و تو را می‌جویم بگو کجایی

دمــــع    زیـنـب  عــلــى   زنــــودک

جــمــر یــنـزل ...عـتـب یـحـمـل... عـلـى وعـودک

اشک زینب بر دستانت جاریست

اشک‌ها سرازیر می‌شود... و تو را به خاطر بی‌وفایی به قولت سرزنش می‌کند

یـا بــو  الاحــســاس... کــلام الـنـاس... یـأذیـنـی

عــلــى الــجــفــیـن ...اسـألـک ویـن... دلـیـنـی

ای برادر طعنه‌های مردم مرا می‌آزارد

بر خاک افتاده‌ام و تو را می‌جویم، بگو کجایی

یمن دقیت صدرک و آنه طاوعتک... ابد عالبال ما چانت تعوف اخــتک

ای کسی که دست بر سینه‌ات کوبیدی و گفتی من حامی تو‌ام ... ابدا در خیال نمی‌گنجد که خواهرت را تنها بگذاری

اجونی  إلخیمتی مرعوبة حشــمتک... شفت بس إلضرنی وانت ما شفتک

دشمنان به خیمه‌ام آمدند و من هراسان تو را صدا زدم... من را زدند ولی من تو را ندیدم که به یاریم بیایی

عــجــب    نــایــم    یــســیــف   الــمــوت

ســکــن ونــک ... و لا چنـک... سـمـعـت الـصـوت

ای شمشیر برنده، چه شده؟ آیا خفته‌ای؟

آیا آرام گرفته‌ای یا اینکه انگار صدای ما رو نمی‌شنوی

ولـتـنـی اعداک اضل برجاک حاچینی ... على الچفین اسألک وین دلینی

دشمنان من را دنبال می‌کنند، و من همچنان به تو التماس می‌کنم که با من سخن بگویی... بر خاک افتاده‌ام و تو را می‌جویم، بگو کجایی

دمــــع    زیـنـب  عــلــى   زنــــودک

جــمــر یــنـزل ...عـتـب یـحـمـل... عـلـى وعـودک

اشک زینب بر دستانت جاریست

اشک‌ها سرازیر می‌شود... و تو را به خاطر بی‌وفایی به قولت سرزنش می‌کند

یـا بــو  الاحــســاس... کــلام الـنـاس... یـأذیـنـی

عــلــى الــجــفــیـن ...اسـألـک ویـن... دلـیـنـی

ای برادر طعنه‌های مردم مرا می‌آزارد

بر خاک افتاده‌ام و تو را می‌جویم، بگو کجایی

عـجـیـبـة  شلون  تقدر تبتعد عنی... انا منک جزء وانت جـزء منی

عجیب است چطور می‌توانی از من دور باشی؟... من پاره‌ای از توام و تو پاره‌ای از من

عـشـت لـیلک سهر لو ما غمض جفنی... اذا قلبی انجرح قلبک یألمنی

شب را بیدار مانده‌ام و خواب به چشمانم نمی‌آید... دل من شکسته است اما از شکسته شدن دل تو به درد می‌آید

یــابــو        فــاضــل        عــشــت        ویــای

عــمــر حــتــه... صـرت انـتـه... الـهـوا و الـمـای

ای ابا الفضل با من عمری زندگی کردی

تا جایی که برایم مانند هوا و آب شدی

اروح ویـاک جـمـر فـرقـاک یچوینی... على الجفین اسألک وین دلینی

مرا با خود ببر، آتش دوریت من را می‌سوزاند... بر خاک افتاده‌ام و تو را می‌جویم بگو کجایی

 

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

لیش تاخر عباس

 

من البين ياحسين من زغري وشاب الراس
واي از دست جدا؛ اي حسين! از غمت در کودکي موي سرم سفيد شد.

تانيت ناديت ليش تأخر عباس؟
انتظار کشيدم؛ فرياد برآوردم؛ چرا عباس دير کرد؟

ريته يـمي .. يـجلي همي .. وينه عمي
کاش پيش من مي ماند و غم مرا برطرف مي ساخت؛ عمويم کجاست؟

ليش تأخر عباس؟
چرا عباس دير کرد؟

أنا ياحسين العزيزة ... سکنة يا صيوان داري
اي حسين! اي سرپناه من! من سکينه، دردانه تو هستم.

اعتذر منک يابوي ... وادري مقبول اعتذاري
اي پدر! از تو مغذرت مي خواهم و مي دانم عذزخواي من قبول مي شود.

بسبب لن حشمت عمي ... من العطش وبقلبي ناري
چرا که من بودم که از عطش از عمويم آب تقاضا کردم آتشها در دل من شعله ور شد.

وراح عمي وانتظرته ... حتي ملّيت انتظاري
و چنين بود که عمويم رفت و من به انتظار او ماندم و آن قدر منتظر شدم که از انتظار خسته شدم.

مليت .. ظليت .. انطر واحسب لحظات
از انتظار خسته شدم پيوسته؛ لحظه ها رو شمردم.

وتنوح .. هالروح .. تقدر تصبر هيهات
و اين جان به لب رسيده فرياد مي کرد.

دمعي يهمي ... جفني مدمي ... وينه عمي
شاکم جاري است؛ چشمان خونين است.

ليش تأخر عباس؟
چرا عباس دير کرد؟

من البين ياحسين من زغري وشاب الراس
واي از دست جدا؛ اي حسين! از غمت در کودکي موي سرم سفيد شد.

تانيت ناديت ليش تأخر عباس؟
انتظار کشيدم؛ فرياد برآوردم؛ چرا عباس دير کرد؟

ريته يـمي .. يـجلي همي .. وينه عمي
کاش پيش من مي ماند و غم مرا برطرف مي ساخت؛ عمويم کجاست؟

ليش تأخر عباس؟
چرا عباس دير کرد؟

انتظر والقلب يـخفق ... مثل جنحان اليمامه
انتظار مي کشم در حالي که قلبم مانند بال پرندگان در حال پر پر زدن است.

قلت ليش طلبت منه ... الماي واخذتني الندامه
به خودم گفتم چرا از عمويم آب طلب کردم. خود را سرزنش کردم و به شدت پشيمان شدم.

هم صدق يرجع لي عمي ... برايته وجوده وحسامه
آيا عمويم باز خواهد گشت؟ آيا علم و مشک آب و شمشير او را خواهم ديد؟

ريت لا يروي دليلي ... بس يرد لي بالسلامه
من سيراب شدن را نمي خواهم؛ فقط مي خواهم به سلامتي پيش من برگردد.

ياريت .. لا جيت .. لا منه طلبت الماي
کاش به کربلا نمي آمدم؛ کاش از او آب طلب نمي کردم.

ونيت .. اتـمنيت .. لا تبرد نار حشاي
هرگز آتش دل سرد نمي شود.

هذا هضمي .. موتي حتمي .. وينه عمي
اين بلاي عظيمي است که به من وارد شده؛ مرگم حتمي است. عمويم کجاست؟

ليش تأخر عباس؟
چرا عباس دير کرد؟

من البين ياحسين من زغري وشاب الراس
واي از دست جدا؛ اي حسين! از غمت در کودکي موي سرم سفيد شد.

تانيت ناديت ليش تأخر عباس؟
انتظار کشيدم؛ فرياد برآوردم؛ چرا عباس دير کرد؟

ريته يـمي .. يـجلي همي .. وينه عمي
کاش پيش من مي ماند و غم مرا برطرف مي ساخت؛ عمويم کجاست؟

ليش تأخر عباس؟
چرا عباس دير کرد؟

هاک خذ مرسال مني ... وللقمر روح وتعنه
اي پدر! اين پيغام را از من بگير و پيش ماه شب چهارده (قمر بني هاشم) برو.

انشد عليه الشريعه ... بلکي تسمع خبر عنه
از نهر علقمه درباره او سؤال کن تا شايد خبري از او بگيري.

ولو ان يا بوي لقيته ... عن لساني اعتذر منه
و اگر اي پدر او را يافتي، از زبان من از او عذرخواهي کن.

قله ياعباس ارجع ... ما تريد الماي سکنه
به او بگو اي عباس! بررگد. سکينه ديگر از تو آب نمي خواهد.

ترجيت .. وادعيت .. ياريتک حي تلقاه
آرزو مي کنم و دعا مي کنم که او را زنده بيابي.

موجود .. وردود .. ترجع للخيمه وياه
صحيح و سالم؛ سرزنده؛ با او به خيمه گاه برگردي.

هو حلمي .. هو عزمي .. وينه عمي
او روياي من است؛ او اميد من است؛ عمويم کجاست؟

ليش تأخر عباس؟
چرا عباس دير کرد؟

من البين ياحسين من زغري وشاب الراس
واي از دست جدا؛ اي حسين! از غمت در کودکي موي سرم سفيد شد.

تانيت ناديت ليش تأخر عباس؟
انتظار کشيدم؛ فرياد برآوردم؛ چرا عباس دير کرد؟

ريته يـمي .. يـجلي همي .. وينه عمي
کاش پيش من مي ماند و غم مرا برطرف مي ساخت؛ عمويم کجاست؟

ليش تأخر عباس؟
چرا عباس دير کرد؟

 

 

---------------------------------------------------------------------------------------------------

 

اخاف نعوفک

 

أخاف امن اعوفك بعد ما أشوفك اذا ما تجيني أقدر ظروفك
مي ترسم وقتي رهایت میکنم دگر تو را نبینم اگر نیامدي وضعیتت را درک میکنم
طويله رحلتي وأخاف برجعتي بعد ما أشوفك
سفرم طولانيه و می ترسم وقتي که برگشتم دگر تو را نبینم

يا عباس اختك آنا ولا تبارحني
عباس منم خواهرتم و مرا فراموش نکن
چنت انته تمسيني وتصبحني
خودت صبح ها و شب ها به من سر می زدي
فرقتك ذلتي وشوفك يفرحني
فراقت ذلت منه و دیدارت مرا خوشحال می کند
كلام الشامت بفرقاك يجرحني
حرفهای طعنه زنها بر فراقت مرا زخم می کند
يا ليت الموت أخذ روحي و يريحني
اي کاش مرگ جانم را می گرفت و راحتم می ساخت
إذا أنساك الله لا يسامحني ..
خدا مرا نبخشد اگر فراموشت کردم
أخاف أشتكيلك وأعذب دليلك وأريد بدموعي أبرد غليلك
میترسم درد دل کنم برات ، دلت را به درد آورم و می خواهم با اشک هایم جگرت را خنک کنم
تودعك دمعتي وأخاف برجعتي بعد ما أشوفك
اشك هايم با تو وداع میکند ومیترسم وقتي برگشتم دیگه نبینمت


أخاف امن اعوفك بعد ما أشوفك اذا ما تجيني أقدر ظروفك
ميترسم وقتي رهایت میکنم دگر تو را نبینم . اگر نیامدي وضعیتت را درک میکنم
طويله رحلتي وأخاف برجعتي بعد ما أشوفك
سفرم طولانيه ومیترسم وقتي که برگشتم دگر تو را نبینم

أودعك ياابن ابويه او لليسر أطلع
پسر پدرم با تو وداع می کنم و به اسارت می روم
واعوفك بدر غايب نوره بالمصرع
و تو را رها می کنم همچون ماهي که نورش در قتله گاهش غایب شد
مثل جسمك توذر قلبي وتقطع
همچون بدنت دلم قطعه قطعه و ذره ذره شد
كلامي اوياك صار يترجمه المدمع
اشک هایم ، سخنان من با تو را ترجمه می کند
اذا ارجع يا خويه اشراح اتوقع
اگر برگشتم برادرم چه چیزي را توقع کنم
اذا ارجع اشوفك بعد من ارجع ..
اگر برگشتم آیا دوباره تو را خواهم دید
اباصر دليلي سفرتي ورحيلي قلت له عجيبه افارق كفيلي
چشم دلم را در سفرم باز می کنم و به او گفتم عجیب است سرپرستم را رها می کنم
اعلى فقدك حسرتي واخاف برجعتي بعد ما أشوفك
بر فراقت حسرت می خورم و می ترسم وقت برگشتنم دیگر نبینمت



أخاف امن اعوفك بعد ما أشوفك اذا ما تجيني أقدر ظروفك
ميترسم وقتي رهایت میکنم دگر تو را نبینم . اگر نیامدي وضعیتت را درک میکنم
طويله رحلتي وأخاف برجعتي بعد ما أشوفك
سفرم طولانيه ومیترسم وقتي که برگشتم دگر تو را نبینم

أصيحن واليموت اشينفعه الصايح
فریاد می زنم و فریاد به چه درد مرده می خورد
اسكتت وادموعي جدول عالوجن سايح
ساکت شدم و اشک هایم مثل نهري بر صورتم جاریست
غصب عني اعوفك والظعن رايح
رفتنم بر خلاف میل و کاروان در حال رفتن است
بلا توديع اتركك عالنهر طايح
بدون خداحافظي افتاده بر نهر رهایت می کنم
تعاتب لا تعاتب والعتب جارح
ملامت می کني ، ملامت نکن و ملامت زخم می کند
تودني واليود من شيمته يسامح ..
دوستم داري . کسي که دوست دارد از صفتش بخشش است
ظعنه برواحه يريد السماحه تسير الظعينه بونين ونياحه
کاروانمون با رفتنش ، بخشش می طلبد ، کاروان با گریه و زاري می رود
تنشدك مُهِجْتي وأخاف برجعتي بعد ما أشوفك
دلم تو را می خواهد و میترسم با برگشتنم تو را نبینم

أخاف امن اعوفك بعد ما أشوفك اذا ما تجيني أقدر ظروفك
ميترسم وقتي رهایت میکنم دگر تو را نبینم . اگر نیامدي وضعیتت را درک میکنم
طويله رحلتي وأخاف برجعتي بعد ما أشوفك
سفرم طولانيه ومیترسم وقتي که برگشتم دگر تو را نبینم


أنشدك لو مشيت بظعني وأتيسر
ازت می پرسم اگر با کاروان به اسارت رفتیم
تقدر تنهض اتشد الظعن تقدر
میتوني بلند شوي و کاروان را ببندي ، می توني ؟؟
اذا بسياطه خصمك يضرب الخِدّر
اگر با تازیانه اش دشمنت مخدره ها را می زند
تقدر تحمي عيله وسايره بهالبر
آیا می تواني از اهل و عیال در این صحرا حمایت کني ؟؟
اذا چتالك بمجلس شتم حيدر
اگر قاتلت در مجلسي به حیدر ناسزا گفت
تقدر تجي هناك اتدافع وتحضر ..
می تواني آنجا بیايي و دفاع کني
اذا وقفونا بمجالس عدونا حرم واحنا نسمع يشتمون ابونا
اگر ما را در مجالس دشمنانمون بردن و ما خانواده ها ، می شنویم به پدرمون ناسزا میگن
شينشف عبرتي واخاف برجعتي بعد ما أشوفك
چه چیزي اشک هایم را خشک می کند و میترسم با برگشتنم تو را نبینم


أخاف امن اعوفك بعد ما أشوفك اذا ما تجيني أقدر ظروفك
ميترسم وقتي رهایت میکنم دگر تو را نبینم . اگر نیامدي وضعیتت را درک میکنم
طويله رحلتي وأخاف برجعتي بعد ما أشوفك
سفرم طولانيه ومیترسم وقتي که برگشتم دگر تو را نبینم

اذا مسبيه من يمك رحت وامشيت
اگر من از پیشت اسیر رفتم
عني ما قمت يا باالفضل حاميت
ابالفضل ، برایم بلند نشدي که از من دفاع کني
اذا مجلس دخلت وحايره ظليت
اگر داخل مجلسي شدم ودر حیرت ماندم
اذا حَشّمتَك وللنخوه ما لبيت
اگر بهت احترام گذاشتم و طلبم را اجابت نکردي
العذر مقبول منك خويه لو ما جيت
عذرت را قبول می کنم ، برادرم اگر نیامدي
اشلون تقوم وانته بس جسد ظليت ..
چون چطور برخیزي و که فقط یک جسد ماندي
يا جمرة حنيني يعذرك ونيني عسن مني قطعوا يساري ويميني
اي آتش اشتیاقم ، آهم تو را معذور می کنه ، و اي کاش چپ و راست منو بریده بودن
شيرجع لهفتي وأخاف برجعتي بعد ما أشوفك
چه چیزي اشتیاقم را برمی گرداند و میترسم با برگشتنم تو را نبینم


أخاف امن اعوفك بعد ما أشوفك اذا ما تجيني أقدر ظروفك
ميترسم وقتي رهایت میکنم دگر تو را نبینم . اگر نیامدي وضعیتت را درک میکنم
طويله رحلتي وأخاف برجعتي بعد ما أشوفك
سفرم طولانيه ومیترسم وقتي که برگشتم دگر تو را نبینم

اشخلّت ساحة الطف خذت مني عيون
میدان جنگ برایم چه گذاشت ، از من چشماني را گرفت
شحجي اويا النهر والسهم والعامود
چه بگویم با آب علقمه و تیر و گرز
فطر جبدي العطش من نار سهم الجود
جگرم ترک خورد از تشنگي ، از آتش تیري که به مشک خورد
اذا تسكن لحد اسكن ياخويه الحود
اگر ساکن قبر شوي اي برادرم منم ساکن قبرها می شوم
للطف ياابن ابويه الظعن مني يعود
پسر پدرم وقتي به کربلا کاروان بر می گردد
اخافن ما اشوفك لو رجعت ردود ..
میترسم نبینمت وقتي دوباره برگشتم
يطول غيابي واجيك بمصابي اذا ما لقيتك تزيّد عذابي
غیابم طول می کشد و با مصیبت هایم می آیم ، و اگر ندیدمت عذابم بیشتر میشود
تهيّج جمرتي واخاف برجعتي بعد ما أشوفك
آتشم را بیشتر می کني . ومیترسم با برگشتنم نبینمت




أخاف امن اعوفك بعد ما أشوفك اذا ما تجيني أقدر ظروفك
ميترسم وقتي رهایت میکنم دگر تو را نبینم . اگر نیامدي وضعیتت را درک میکنم
طويله رحلتي وأخاف برجعتي بعد ما أشوفك
سفرم طولانيه ومیترسم وقتي که برگشتم دگر تو را نبینم

 

 

 

دیدگاه ارسال شده است

نمایش / مخفی کردن دیدگاه ها